«مسئله کشمیر»، گذشته تاریخی و چشم‌انداز پیش‌رو؛

۱۳۹۸/۰۶/۱۲

«مسئله کشمیر»، گذشته تاریخی و چشم‌انداز پیش‌رو؛

بحران کشمیر؛ نتیجه معاهده انگلیسی

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttp://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif «وضعیت کنونی کشمیر کار انگلیس خبیث است؛ این زخمی است که انگلیس‌ها در شبه قارّه از سال ۱۹۴۷ ایجاد کردند. انگلیس‌ها تعمد داشتند تا با تقسیم شبه قاره به هند و پاکستان هم این زخم خوب نشود و همیشه این عامل اختلاف بین این دو کشور، وجود داشته باشد.» ۱۳۹۸/۰۵/۳۰
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار با رئیس‌جمهور و اعضای هیئت دولت با اشاره به این موضوع، خطاب به دولت هند گفتند: «ما با دولت هند روابط خوبی داریم اما انتظار و توقع از دولت هند این است که سیاستی منصفانه در قبال مردم نجیب کشمیر در پیش بگیرد و به مردم مسلمان این منطقه زور گفته نشود.» ۱۳۹۸/۰۵/۳۰
پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR به همین مناسبت در گفتگو با آقای ابوالفضل زارعی، رایزن سابق سیاسی سفارت ایران در هند موضوع کشمیر، ریشه‌ها و دلایل اتفاقات اخیر در این منطقه را بررسی کرده است.

* در آغاز بحث، لطفاً توضیحی درباره‌ی منطقه‌ی کشمیر و موقعیت جغرافیایی و تاریخی آن بفرمایید.
کشمیر یک منطقه‌ی بسیار مهم و سوق‌الجیشی در شبه قاره‌ی هند است. به لحاظ جغرافیایی در شمال غربی شبه قاره است و از شمال شرق در دامنه‌ی کوه‌های سر به فلک کشیده و دائماً پربرف قره‌قروم قرار دارد. در اهمیت موقعیت جغرافیایی این منطقه همین بس که در همسایگی کشورهای هند، پاکستان، چین و افغانستان است و برای هر کدام از این کشورها اهمیتی ویژه دارد. از یک طرف این منطقه بین کوه‌های بسیار سخت و صعب‌العبور هیمالیا و قره‌قروم واقع شده که یک مانع و حفاظ طبیعی در برابر تجاوز و حملات احتمالی مثلاً از ناحیه‌ی چین به هندوستان به شمار می‌آید.

کشمیر به لحاظ رودخانه‌های پرآبش نیز اهمیتی خاص دارد. سه رودخانه‌ی جهلم و سند و پنجاب هند از این منطقه سرچشمه می‌گیرد و به همین دلیل به عنوان تاج هند لقب گرفته است. همچنین رگ حیات کشاورزی و آب پاکستان در این منطقه است. چین نیز تنها راه ارتباطی زمینی‌اش با پاکستان از این منطقه می‌گذرد.

کل ایالت کشمیر شامل بخش‌های پاکستان و هند و چین حدود ۲۲۲ هزار کیلومتر مربع مساحت دارد. از این مقدار حدود ۱۰۱ هزار کیلومترش تحت کنترل هند است که به جامو و کشمیر معروف است. حدود ۷۹ هزار کیلومتر دیگرش در اختیار پاکستان است که با عنوان کشمیر آزاد و منطقه‌ی گلگیت بلتستان شناخته می‌شود که منطقه‌ی قره‌قروم نیز در این ناحیه است. ۴۲۶۵۰ کیلومتر آن هم در اختیار چین است. بخشی از این ۴۲۶۵۰ کیلومتر را چین در جنگ سال ۱۹۶۲ تصرف کرد و بخشی را نیز دولت پاکستان به چین هدیه داده است. البته این منطقه کوهستانی است و تقریباً خالی از سکنه به حساب می‌آید و البته به لحاظ ارتباطی و سوق‌الجیشی بسیار حائز اهمیت است. به همین دلیل چین مدت‌ها در ارتباط با کشمیر اظهار نظر خاصی نداشت، اما پس از آغاز و راه‌اندازی پروژه‌ی وان بلت وان رود (راه ابریشم جدید) چین که از این منطقه می‌گذرد و نیز به سبب راه ارتباطی چین با پاکستان و بزرگراه قره‌قروم، الان چین هم روی آن حساس شده است. به لحاظ منابع طبیعی نیز بحث آب و محصولات کشاورزی و مزارع برنج و باغات سیب و انار و سردرختی کشمیر معروف است. یعنی کلا یک منطقه‌ی بسیار مستعد و با پتانسیل بسیار بالایی است.

اگر بخواهیم اشاره‌ی کوتاهی به تاریخچه‌ی این منطقه ‌داشته باشیم، همواره و از اعصار گذشته به دلیل اهمیت و شرایط کشمیر، خیلی‌ها دنبال این بودند که بر این منطقه حاکمیت داشته باشند؛ مثلاً اسکندر مقدونی یا سلطان محمود غزنوی، اما این‌ها چندان موفق نشدند. تا این که فردی به نام شاه‌میرزا سوتی توانست این منطقه را تصرف کند و از سال ۷۳۱ توانست در این منطقه حکومت اسلامی را برقرار سازد. این ادامه داشت تا وقتی مغول‌ها به جهت تصرف آن حرکتی را انجام دادند و توانستند آن را از دست این آقا درآورند. سال‌ها مغول‌ها بر کشمیر حاکم بودند و بعدها افغان‌ها آن را گرفتند که تا قرن ۱۹ ادامه یافت. بعد از افغان‌ها سیک‌ها این منطقه را تصرف کردند که این دوران مصادف شد با حضور انگلیس در منطقه. انگلیس‌ها هم خواستند این منطقه را تصرف کنند، اما فردی به نام رنجی سینگ که توانسته بود کشمیر را از دست افغان‌ها دربیاورد، مقابله با انگلیس‌ها را آغاز کرد. نهایتاً اما این قوم شکست خوردند و این منطقه را واگذار کردند به انگلیس. بعد که انگلیس‌ها آمدند، به پاس خدمات آقای گلاب سینگ که یکی از سرسلسله‌های دوگراه‌ها بود، نهایتاً این منطقه را به مبلغ بسیار ناچیزی به او فروختند. از این‌جا به بعد مصیبت منطقه‌ی کشمیر آغاز ‌شد.

بر اساس قراردادی که در سال ۱۸۴۶ بین انگلیس‌ها و سرسلسله‌ی دوگراه‌ها منعقد شد و این منطقه به مبلغ هفت‌ونیم میلیون روپیه به این‌ها فروخته شد، حاکمیت دوگراها بر کشمیر آغاز شد و تا سال ۱۹۴۷ ادامه یافت که داستان جدایی هند و پاکستان پیش آمد. در این مقطع انگلیس پذیرفت که این منطقه به دو قسمت تقسیم شود. مبنای تقسیم هم این بود که بخش‌های دارای اکثریت مسلمان ملحق به پاکستان شود و کشور پاکستان به وجود بیاید، بخش‌های با اکثریت هندو هم در اختیار دولت هند باقی بماند، منتها بر این اساس انگلیس‌ها تفویض اختیار کردند بر مبنای این استقلال به حاکمان ایالت‌ها که آن‌ها هم بر اساس میل مردم ایالت‌شان تصمیم بگیرند که ملحق به پاکستان بشوند یا در هند باقی بمانند.

این معاهده‌ی انگلیسی به طور صددرصد امکان اجرا نداشت و اجرا هم نشد. به دلیل این که بعضی ایالت‌های جنوب هند مانند ایالت کرلا یا ایالت آندراپرادش دارای اکثریت مسلمان بودند، اما این امکان نبود که به پاکستان ملحق شوند. جاهایی هم که نقل و انتقال صورت گرفت و درواقع مسلمان‌ها کوچ کردند به پاکستان، قتل عام‌های شدیدی در مسیر توسط هندوها و دیگران اتفاق افتاد و همین باعث شد که حاکمان ایالت‌های آندراپرادش و کرلا و جاهای دیگر دیدند شرایط عملاً قابل اجرا نیست و ناچار پذیرفتند که در هند بمانند.

اما کشمیر به لحاظ این تقسیم‌بندی باید به پاکستان ملحق می‌شد و این مشکل را هم نداشت و هم‌مرز با پاکستان بود، منتها حاکم وقت کشمیر با تأمل برخورد کرد. به عبارتی او مخالف این اتفاق بود و آن را در اجرا جدی نگرفت. کنگره‌ی ملی هند هم مخالفت داشت و نهایتاً با تأخیر انجام شد. تا این که اکتبر همان سال ۱۹۴۷ عشایر پاتان از منطقه‌ی پاکستان با حمایت ارتش این کشور مسلح ‌شدند و حمله ‌کردند به کشمیر که کل آن را تصرف کنند. این گروه پیشروی ‌کردند تا منطقه‌ی شریف‌آباد فعلی که نزدیک سرینیگر است، یعنی مرکز دره‌ی کشمیر. حاکم وقت کشمیر وقتی این مسئله را خیلی جدی دید، نگران ‌شد و به دهلی فرار کرد و از دولت مرکزی هند درخواست کمک ‌کرد. لذا یک فرصت طلایی برای هندی‌ها به دست آمد.

دیگر از این‌جا دقیقاً نقش انگلستان شروع شد، منتها من این توضیح اضافه‌ی جغرافیایی را بدهم که الان منطقه‌ی فعلی کشمیر که در اختیار هند است، از سه منطقه‌ی اصلی دره‌ی کشمیر و جامو و لداخ تشکیل می‌شود. اکثریت منطقه‌ی دره‌ی کشمیر مسلمانند، در جامو هندوها بیشترند و در منطقه‌ی لداخ که مرکز شهر له هست، بودایی‌ها بیشتر هستند. البته در همین منطقه یک بخشی به نام کارگیل در منتهاالیه مرز پاکستان و هند هست که بالای ۹۹ درصد ساکنانش شیعه‌اند و شیعیان بسیار مخلص.

* الان اوضاع مسلمان‌ها در این‌جا به چه صورت است از لحاظ درصد جمعیت؟ آیا تعداد مسلمانان این بخش مشخص است؟
آمار دقیق در شبه قاره تقریباً وجود ندارد، ولی صحبت از حدود دوازده تا شانزده میلیون نفر جمعیت مسلمان است. ایالت جاموی کشمیر که البته اکثراً اهل سنت هستند،‌ منتها حنفی‌مذهبند و بسیار آدم‌های علاقه‌مند به اهل بیت (علیهم السلام) و به جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی؛ دقیقاً بر خلاف بعضی تبلیغاتی که می‌شود. اصلاً بخش بزرگی از این مسائل درش اغراق می‌شود که به نظر من کاملاً هم با هدف صورت می‌گیرد. اهل سنت‌شان هم بسیار اهل سنت هم‌سو و بسیار آدم‌های خوبی هستند. آمار دقیق نیست، ولی از این دوازده تا شانزده میلیون نفر، حدود دو سه میلیون نفرشان شاید شیعیان باشند. مجموعاً در این ایالت مسلمان‌ها اکثریت دارند؛ چه شیعه و چه سنی با آن کیفیتی که عرض کردم.

* نقش تاریخی انگلستان در تحولات منطقه‌ی کشمیر به چه صورتی بوده است؟
بذر این مصیبتی را که الان کشمیر دارد می‌کشد، انگلیسی‌ها کاشتند در منطقه؛ همان جور که خیلی جاهای دیگر هم همین کار را کردند. جاهای دیگر هم انگلیس و دیگر کشورهای استعماری یک جای پاهای این چنینی را بلاتکلیف و نامشخص باقی گذاشته‌‌‌اند و از همین جاها چنین مصیبت‌هایی شروع می‌شود و سر باز می‌کند.

انگلیس‌ها در اول ورودشان به شبه قاره در قالب یک کمپانی بودند و درواقع هندی‌ها را فریب دادند که ما می‌خواهیم یک شرکتی بزنیم و مرکزمان را می‌گذاریم کلکته و اصلاً کاری هم به جاهای دیگر نداریم. هدف‌مان هم این است که نیازمندی‌های شما را تأمین کنیم. همان طور که در ایران می‌گفتند ما می‌خواهیم این نفت کثیف و سیاه را ببریم که به درد شما نمی‌خورد، آن‌جا هم شبیه همین را گفتند که ما می‌خواهیم نیازمندی‌های شما را تأمین کنیم و کار دیگری نداریم. آرام‌آرام که آمدند و پاگرفتند، کل هند را اشغال کردند و آن روز زغال سنگ هند را بردند که از بهترین انرژی‌ها بود و سوخت اغلب ادوات جنگی بود و نقش گاز و نفت امروزی را بازی می‌کرد. منطقه‌ی شبه قاره هم مملو از منابع ذغال سنگ بوده و هست.

انگلیسی‌ها به‌تدریج کل هند را گرفتند و سعی کردند کشمیر را هم به این شکلی که عرض کردم، به تصرف درآورند، اما نهایتاً به این شکل واگذارش کردند به قوم دوگرا؛ یعنی یک اقلیت هندو را حاکم کردند بر اکثریت مسلمان‌ها. قائله‌ی کشمیر از این‌جا شروع شد و تا امروز ادامه دارد.

می‌دانید که تاکنون چهار جنگ بین هند و پاکستان اتفاق افتاده؛ یکی همان سال ۴۷-۴۸ بود، یکی سال ۱۹۶۵ بود، یکی سال ۱۹۶۸ که تا ۷۰-۷۱ طول کشید و بنگلادش جدا شد از هند. قبلاً فقط یک پاکستان بود و بنگلادش به عنوان پاکستان شرقی مطرح بود، اما سال ۷۰-۷۱ بنگلادش جدا شد. آخرین جنگ خاص هم در منطقه‌ی کارگیل در سال ۱۹۹۹ اتفاق افتاد. این اتفاقات تا امروز نیز ادامه یافته و مسأله‌ی کشمیر بر روابط دو کشور سایه افکنده است. البته این احساس وجود دارد که داستان تنها کشمیر نیست و گویی کل مسلمان‌های هند را هدف گرفته باشند با این حرکت‌های اخیر.

* نقش و دخالت صهیونیست‌ها در این منطقه را چطور می‌توان تحلیل و تبیین کرد؟
از زمانی که روابط هندی‌ها با اسرائیلی‌ها بیشتر شد، این‌ها توانستند از کمک‌های نظامی و مشورتی و اطلاعاتی صهیونیست‌ها استفاده کنند و به تدریج بر کشمیر مسلّط شوند. کسی در این تردید ندارد. امروزه رابطه‌ی هند و اسرائیل یک رابطه‌ی راهبردی و استراتژیک است. مخصوصاً‌ از زمانی که آقای مودی نخست‌وزیر فعلی هند سر کار آمد. از موقعی که ایشان سروزیر بود، چند بار به ایالت گجرا سفر کرد و بعد که نخست‌وزیر شد، اولین نخست‌وزیری بود که از اسرائیل دیدن کرد و روابط بین این دو کشور را شتاب داد. الان هم قطعاً روابط‌شان راهبردی و استراتژیک است.

در همین قضیه‌ی کشمیر بارها و بارها صهیونیست‌ها به هندی‌ها مشورت داده‌اند. البته همیشه هندی‌ها را دچار مشکل کرده‌اند؛ چنان که این اتفاقات اخیر هم باز مشکل‌آفرین شده است.

از آن طرف برخی احزاب هندو مثل آر.اس.اس یا دیگران با احزاب صهیونیستی مشترکات فکری دارند و خیلی با هم خودمانی هستند. همچنین روابط ارتباطاتی‌شان برقرار است. لذا چیزی که مشخص است و به عنوان مصداق می‌توان در نظر گرفت، این است که مراودات متعددی بین دو کشور برقرار است. سفر هیأت‌های مختلف سیاسی، اقتصادی، امنیتی، نظامی و نیز قراردادهایی در همین زمینه‌ها بین دو کشور به امضا رسیده و می‌رسد و کاملاً مشخص است که روابط‌ شان راهبردی است.

در ارتباط خاص با اتفاقات اخیر و این که چرا هند این ماده‌ی ۳۷۰ را از قانون اساسی‌اش ملغی کرد و چه اتفاقی افتاده، یک تحلیل این است که باید این حرکت را فراتر از هند دید و چه‌بسا ربط پیدا می‌کند به همین داستان معامله‌ی قرنی که در ارتباط با فلسطین دنبال می‌کنند. درواقع این‌ها دارند تست می‌کنند و هدفشان کل جهان اسلام است. اول آمدند گفتند قدس پایتخت اسرائیل است و متأسفانه صدایی از دنیای اسلام بلند نشد. شاید انتظار داشتند که حداقل یک حرکتی انجام شود، اما اتفاقی نیفتاد. بعد گفتند بلندی‌های جولان هم ملحق به اسرائیل است. باز دیدند خیلی خبری نشد. این دوستانی که بر این نظرند، می‌گویند که کشمیر گام سوم در این راستاست.

متأسفانه باز هم می‌بینیم الان حدود چهار هفته از این حادثه می‌گذرد و خیلی ننگ‌آور است که در این اوضاع نخست‌وزیر هند سفر می‌کند به دو کشور اسلامی امارات و بحرین و آن‌ها متأسفانه بالاترین نشان افتخارشان را می‌اندازند گردن او!

لذا عده‌ای می‌گویند این تست بعدی است و چه‌بسا که دامن کل مسلمان‌های شبه قاره را بگیرد. درست است که متأسفانه مسلمان‌های دنیا نسبت به قصه‌ی کشمیر تا الان خیلی حساس نبودند و خیلی دخیل نشدند و ناراحتی‌شان را ابراز نکردند، اما خود مسلمان‌های هند هم درگیری‌ها و مسائلی دارند و نمونه‌اش داستان مسجد بابری یا معبد رام است. همین دور قبل دولت آقای مودی وارد احوال شخصی مسلمان‌ها شدند و گفتند معنا ندارد که دادگاه‌ها بر اساس اسلام باشد و این‌جا کشور هندوستان است و همه‌ی دادگاه‌ها باید تابع یک قانون باشد. داستان سه‌طلاق را که اصلاً ارتباطی نداشت به دستگاه حکومت، وارد شدند و حالا رفته در مجلس‌شان و گیر کرده. قصه‌ی معبد رام هم یکی از مسائل اساسی و مهم هند است و حتماً اگر از قصه‌ی کشمیر به سلامت عبور کنند، آن داستان را هم اجرا خواهند کرد و این دوستان بر این نظرند.

* این ماده‌ی ۳۷۰ چیست که این همه مطرح است و چرا هندی‌ها یک اصل از قانون اساسی خودشان را دارند لغو می‌کنند؟
سال ۱۹۴۷ که درگیری‌ها در هند شدت گرفت و همان هجوم عشایر که عرض کردم، این قضیه به سازمان ملل و شورای امنیت هم کشیده شد. هندی‌ها شکایت کردند به شورای امنیت، چون آن موقع یک مقدار در موضع ضعف بودند. شورای امنیت در این باره دو قطعنامه صادر کرد در سال‌های ۱۹۴۷ و ۱۹۴۹. در آن قطعنامه‌ها آمده که بر اساس تقسیم باید مناطق مسلمان‌نشین شبه قاره ملحق بشود به پاکستان و مناطق هندونشین ملحق بشود به هند. از پاکستان هم خواسته شد که این اقوام عشایری را که حمایت کرده و وارد کشمیر کرده، این‌ها را بکشد بیرون. به هند هم اجازه دادند که یک نیروی محدودی را برای کنترل آن منطقه داشته باشد، اما با توجه به فضایی که در کشمیر به وجود آمد، در همان قطعنامه آمده که با توجه به این قصه باید رفراندوم برگزار شود و از مردم نظرخواهی کنند و بر اساس میل مردم تصمیم‌گیری شود، چون اصل اصول تقسیم این است که بر اساس میل مردم ملحق بشوند به این‌ور یا به آن‌ور. در قطعنامه‌ی شورای امنیت هم این آمده که تا وقتی این رفراندوم برگزار نشده و این نظرخواهی نشده، منطقه‌‌ی کشمیر نه متعلق به هند باشد و نه پاکستان. از این‌جاست که کشمیر به صورت یک منطقه‌ی مورد منازعه قرار گرفته و دارای یک نوع خودمختاری متفاوت است با جاهای دیگر. بر همین مبنا یک بندی را در قانون اساسی هند گنجاندند که شد همین ماده‌ی ۳۷۰.

روح این ماده‌ی قانون ۳۷۰ یک بندی است به نام ۳۵ ای که کشمیر را از ۱۹۴۷ تا امروز سر پا نگهداشته علی‌رغم همه‌ی این درگیری‌ها و نزاع‌هایی که واقعاً چقدر جوان‌های آنجا کشته شدند و چقدر مردم مصیبت دیدند. این که در این مدت و تا الان کشمیر با یک هویت مستقل سرپا مانده، همین قانون و همین ماده‌ی ۳۵ ای هست، زیرا این قانون و این ماده اجازه نمی‌دهد کسانی که غیر کشمیری هستند، در کشمیر زمینی بخرند یا آن‌جا به طور طولانی‌مدت بمانند و مایملکی داشته باشند. لذا در این مدت و بر اساس این ماده، دولت مرکزی هند نتوانسته بافت جمعیتی کشمیر را دچار تغییر و تحول کند، اما لغو این ماده این مسیر را باز می‌کند تا به‌راحتی بتوانند با ورود غیر مسلمان‌های غیر کشمیری، بافت جمعیتی آن را به هم بزنند. وقتی بافت جمعیتی آن‌جا دچار تغییر و تحول شد، دیگر همه کار می‌‌توانند بکنند.

حالا حرکتی که شده، این بوده که اولاً این ماده‌ی قانون اساسی را لغو کرده‌اند. ثانیاً حرکت بعدی هم تکمله‌ی این بوده و کلاً گفته‌اند این منطقه به دو منطقه‌ی فرمانداری تبدیل شود. یعنی کشمیر دیگر نه مجلس خواهد داشت و نه سروزیر و نه دیگر حکومتی از خودش، چون الان مستحضرید که حکومت ایالتی دارد و مجلس و شورای قانون‌گذاری دارد که در حکم مجلس راجیاساپا است. همچنین پارلمان ایالتی دارد که در حکم مجلس مرکزی لوکساپا است. همه‌ی امور ایالت غیر از موارد دفاعی و سیاست خارجی هم که تاکنون توسط حکومت ایالت انجام می‌شده، الان این را هم گرفته‌اند و دیگر باید در اختیار دولت مرکزی باشد؛ آن هم به دو منطقه‌ تقسیم می‌شود، یکی منطقه‌ی لداخ و یکی منطقه‌ی کشمیر.
این هست که الان مردم کشمیر با نگرش‌های مختلف، اعم از طرفداران خود دولت مرکزی هند یا مخالفان‌شان که مبارزه می‌کردند، همه یکپارچه و متحد شده‌اند، چون می‌بینند که هویت‌شان دارد از دست می‌رود.

* در مقایسه‌ی بین مسأله‌ی فلسطین و کشمیر، آن‌جا و در بحث فلسطین باید گفت که یک بحث اعتقادی و سیاسی برای ماست و در بحث کشمیر یک بحث حقوقی وجود دارد. یعنی تفاوت‌هایی وجود دارد، ولی به یک مشترکاتی هم برمی‌خوریم. اگر بخواهید یک پیشنهادی داشته باشید برای امت و جهان اسلام، آیا می‌توانیم بگوییم مراقب باشید بلایی که سر فلسطین آوردند و قضیه‌ای که برای فلسطینی‌ها پیش آوردند، این بار سر مسلمانان کشمیر نیاورند؟ همچنین به نظر شما ساز و کار و راه حل این قضیه چه می‌تواند باشد؟
الان برای خیلی از دوستان کشمیری ما مدت‌هاست این سؤال مطرح است و بارها از خود ما هم پرسیده‌اند که آقا شما چرا به فلسطین این قدر توجه می‌کنید و به ما توجه نمی‌کنید؟
خوب است هم مردم ما و هم دوستان و برادران کشمیری ما این را بدانند که این دو مسأله یک اختلاف و یک تفاوت ماهوی با هم دارد، اما البته یک مشابهت‌ها و مشترکاتی هم دارد. اختلاف ماهوی‌اش این است که آنجا سرزمین اشغالی است و ما اصلاً اسرائیل را به رسمیت نمی‌شناسیم. صهیونیست‌ها آمده‌اند و سرزمین مسلمین را گرفته‌اند و مردم فلسطین دنبال این هستند که سرزمین خودشان را آزاد کنند. این‌جا اما چنین اتفاقی نیفتاده. آیا مردم عزیز کشمیر الان مانند فلسطینیها سختی می‌کشند؟ بله، شاید بعضی اوقات حتی بیشتر. آیا نیاز است که رسیدگی شود؟ بله و راه‌حل نظامی هم تاکنون جواب نداده و از این به بعد هم نه در کشمیر و نه اصولاً در هیچ بحرانی جواب نخواهد داد.

ما هم نباید دچار افراط و تفریط ‌شویم. ما یک کشور مستقل و مقتدر هستیم و باید از منظر خودمان، که ام‌القرای دنیای اسلام هستیم، باید به این مسائل رسیدگی بکنیم. حالا کشمیر که الی‌ماشاءاللّه مشترکات و ارتباطات با ایران دارد صرف نظر از بحث مسلمانی و دیگر اشتراکات. اصلاً مشترکات ما با این منطقه همین اندازه بس که به ایران صغیر معروف است. این‌ها را بیخود نگفته‌اند؛ مخصوصاً مشترکات و پیوندهای فرهنگی که بین دو ملت هست.

بنابراین به نظرم باید از فضا و ابزارهایی که در اختیار داریم، استفاده کنیم برای کمک به مردم عزیز کشمیر و اصلاً حرف جنگ را مطرح نکنیم، زیرا به ضرر آن مردم است. الان رابطه‌ی‌ ما با هند خوب است و با پاکستان هم همچنین و ما باید از این روابط و ابزارها درست استفاده کنیم. البته قطعاً این رابطه‌ی خوب به این معنی نیست که اگر در یک جایی فشار به مردم ‌آوردند، ما چشمان‌مان را ببندیم و نادیده بگیریم. این درست نیست. نه مثل قبل که ما گاهی می‌رفتیم پاکستان و از قرارداد سازمان ملل یا متقابلاً از قرارداد شیملا حمایت می‌کردیم. می‌دانید در جنگ ۱۹۷۰ که موضع هند یک مقدار قوی‌تر شد و به جدایی بنگلادش انجامید، نهایتاً آقای ذوالفقار علی بوتو (نخست‌وزیر وقت پاکستان) قراردادی را در شهر شیملا با هند امضا کرد که خط آتش‌بس آن روز به همین لاین‌آف‌کنترل امروز تبدیل شد. بنابراین قرارداد شیملا درواقع موضع هند را بیشتر و قوی‌تر می‌کند. ما اصلاً نیازی نداریم به آن استناد کنیم.

مسأله‌ی کشمیر یک مسأله‌ی حقیقی و حقوقی است. حقیقی از این جهت که بر اساس همان مبنای تقسیمی که خودشان می‌گویند، باید از مردم نظرخواهی شود که چه می‌خواهند. اصلاً شاید گفتند نه هند و نه پاکستان. پس این از همین جا حقوقی هم می‌شود و این حق مردم کشمیر است. قبل از این که مسأله‌ی کشمیر سیاسی و مذهبی شود، یک مسأله‌ی حقیقی و حقوقی است.

اولاً موضع ما به نظرم باید این باشد که حق مردم کشمیر احقاق و اعاده شود. حالا یک چیزی هم معروف است به نام حق تعیین سرنوشت. مبنایش هم همان مبنای تقسیم است. در یک فضای آرام باید از این روابطی که با این کشورها داریم، استفاده کنیم. البته هند همیشه موضع گرفته در قبال میانجی‌گری و به هیچ کشوری این اجازه را نداده و معتقد است که این موضوع نباید بین‌المللی شود، اما ما می‌توانیم از روابط‌مان استفاده کنیم. در همین قضایایی که اخیراً اتفاق افتاد، هیچ اشکالی نداشت که یک هیأت از وزارت خارجه‌ی ما دوستانه می‌رفتند تا حداقل مردم کشمیر بدانند که جمهوری اسلامی به عنوان ام‌القرای جهان اسلام چشمش را نبسته روی این اتفاقات. من می‌دانم همه‌ی عزیزان در ایران ناراحتند از این اتفاق و کسی نمی‌تواند ناراحت نشود.

* اگر طرفین این منازعه بپذیرند و بخواهند که ایران به عنوان میانجی وارد شود، با چه مدلی ما باید ورود کنیم به این قضیه و با چه ساز و کاری؟ چگونه باید برای حل این مشکل چاره‌اندیشی داشته باشیم؟
قبلاً هم ما به نوعی و با ظرافت‌هایی اعلام کرده‌ایم که آماده‌ی میانجی‌گری هستیم، اما هند قبول نمی‌کند و مخالف است. ما باید دوستانه به هندی‌ها مشورت بدهیم. ما باید آن‌ها را متوجه کنیم کسانی که الان دارند به‌شان مشورت می‌دهند، قطعاً‌ خیرخواه هند نیستند و می‌خواهند این کشور دچار بحران باشد. همین الان ببینید مسئله‌ی کشمیر که پیش آمده، در جهان اسلام حالا درست است که دولت‌ها تکانی نخوردند و چشم‌شان را بستند، ولی درواقع فضای تبلیغاتی از سمت اسرائیل منحرف شد و تبلیغات علیه صهیونیست‌ها کاهش پیدا کرد. پس می‌تواند همین یکی از عوامل این نوع مشورت‌هایی باشد که همین‌ها به هندی‌ها می‌دهند.

الان باید مجامع بین‌المللی و سازمان کنفرانس اسلامی تحرک داشته باشد. نباید از دیپلماسی غافل باشیم. باید دیپلماسی عمومی‌مان را فعال کنیم. حتی در خود جامعه‌ی هند که این بستر و این زمینه وجود دارد. حداقل کشمیر را بشناسانیم. در مورد پاکستان هم باید‌ اشتباهات آن‌ها را هم بگوییم. پاکستان در مقوله‌ی کشمیر اشتباهات فاحشی کرده و از جمله در همین اتفاق اخیر. هم‌زمان که این ماده‌ی‌ قانون لغو می‌شود و این اتفاق در کشمیر می‌افتد، پاکستان از روی انفعال دو تا خمپاره می‌زند و بعدش هم هیچ کاری نمی‌کند. این یعنی بهترین بهانه را به دست هند داده که من اصلاً با پاکستان درگیرم و با کشمیر کاری ندارم. همین الان گفتند ما داریم جلوی تروریسم را میگیریم و از این ماده سوءاستفاده می‌شده و ما آن را لغو کردیم. خب این که پاکستان متقابلاً خمپاره زد، کار بسیار اشتباهی بود.

در فضای فرهنگی هم باید تحرکاتی بکنیم. مراکز غیر رسمی ما مانند ائمه‌ی محترم جمعه که البته یک عکس‌‌العمل‌هایی داشتند و مراجع محترم باید روشنگری کنند و وارد صحنه شوند تا کشمیری‌ها احساس تنهایی نکنند.

به نظر من موضع‌ ما نباید تقلید بیانیه‌ی وزارت خارجه‌ی آمریکا باشد. این شأن نظام جمهوری اسلامی نیست. آن‌ها می‌گویند طرف‌ها را به خویشتن‌‌داری دعوت می‌کنیم. ما هم می‌آییم رسماً می‌گوییم طرف‌ها را به خویشتن‌داری دعوت می‌کنیم! کدام طرف‌ها را؟ یک طرف دارد می‌کشد و یک طرف دارد کشته می‌شود. اصلاً توازن برقرار نیست. خویشتن‌داری زمانی است که دو طرف یک توازنی داشته باشند. الان یک طرف اصلاً هیچ چیز در دست ندارد. حتی دارو ندارد. بر اساس آماری که خود اخبار رسمی هند داده، الان کمتر از نصف داروخانه‌ها در آن‌جا فعال است که اگر این خبر صحت داشته باشد، واقعاً فاجعه است. بنابراین ما نباید بی‌تفاوت باشیم.

روابط ‌ما با هند روابط بسیار مهمی است و من به این واقفم، اما حتی اگر نگاه به این روابط هم داشته باشیم، کشورها در روابط دوجانبه‌شان باید از ابزارهایی که در اختیار دارند، استفاده کنند و نباید این ابزارها را کند کنند و از بین ببرند. قدرت مسلمان‌ها در منطقه‌ی شبه قاره یا کشمیر ابزاری است که خیلی راحت و مسالمت‌آمیز می‌شود از آن استفاده کرد. شما اگر با دست خود این‌ها را کنار بگذاری، معلوم نیست در روابط دوجانبه هم خیلی توفیقی حاصل بشود.

فرمایش اخیر رهبر انقلاب و صحبت اخیرشان در ملاقات با هیئت دولت، باعث امید و دمیدن روح جدیدی به مردم این منطقه شد، چون واقعاً علاقه‌مندند به ایشان. یا حضرت آ‌قا اشاره‌ای می‌فرمایند در پیام حج‌شان و اصلاً یک اتفاق دیگری آن‌جا می‌افتد و یک بازتاب عجیبی پیدا می‌کند. همین خطبه‌های نماز عید فطر ایشان یک روح دیگری می‌دمد به مردم آن‌جا. فرمایش‌های ایشان بلاشک تأثیرگذار است، اما ما اول باید وظایف خودمان را انجام بدهیم و کار خودمان را بکنیم و جایی هم اگر لازم باشد و رهبری صلاح و مصلحت ببینند، وارد می‌شوند و قطعاً هم تأثیرگذار خواهد بود.

* به عنوان سؤال پایانی آیا به نظرتان مسأله‌ی کشمیر با پایان دولت فعلی هند و تغییر و تحولاتی که انجام می‌شود، تمام خواهد شد یا این که یک مسأله‌ی تاریخی است و اگر ریشه‌ای برایش فکری نشود، کماکان مسئله ادامه خواهد داشت؟
مسأله‌ی کشمیر وابسته به دولت‌ها در هند نیست. البته دولت فعلی که دور قبل هم دولت بود و از حزب بی‌جی‌پی است، این‌ها به دلیل نگاه خاص‌شان و به دلیل مراودات و روابطی که با صهیونیست‌ها و اسرائیل و دیگران دارند، این قصه را شتاب داده‌اند، اما فردا اگر دولت حزب بی‌جی‌پی تمام شد و حزب کنگره آمد روی کار، خیلی تفاوتی اتفاق نخواهد ‌افتاد، چون این‌ها در مقوله‌ی کشمیر متفق‌النظر هستند. این ماده‌ی قانونی که لغو شد، مسیر را برای بقیه هم باز کرد و فرقی ندارد.

من یک مثال بزنم؛ مسجد بابری در هند زمان کدام دولت تخریب شد ظرف سه ساعت؟ زمان دولت حزب کنگره. نخست‌وزیر کی بود؟ آقای ناراسیمها رائو. هندوهای افراطی ظرف سه ساعت مسجد بابری را تخریب کردند و البته دولت مرکزی می‌توانست جلوی این قصه را بگیرد که نگرفت. ببنیید چطور الان علی‌رغم حضور هفتصد هزار نیروی هندی در کشمیر این اتفاق تلخ می‌افتد؟ دوباره هم چهل پنجاه هزار نیرو می‌روند در منطقه. بعد دولت مرکزی نمی‌توانست نیروی کمکی بفرستد در لکنو و جلوی این‌ها را بگیرد که مسجد خراب نشود؟ می‌توانست، اما خواست خودشان هم بود که مسجد بابری خراب شود.

لذا این که بگوییم اگر دور دوم دولت آقای مودی گذشت و دولت حزب بی‌جی‌پی یا آقای مودی رفت و دیگری آمد، نه، قصه‌ی کشمیر تمام نخواهد شد. الان احزاب در رقابت‌های انتخاباتی‌شان گاهی انتقادها و اعتراض‌هایی می‌کنند، ولی در کلیت قضیه خیلی به نظرم تغییری حاصل نخواهد ‌شد، مگر این که مجامع بین‌المللی از دولت هند بخواهند که برگردد به قانون اساسی خودش. دولت هند باید این ماده را برگرداند سر جای خودش و همان خودمختاری که این منطقه داشت، مردم دوباره داشته باشند و بتوانند انتخاب کنند. در غیر این صورت شما شک نکنید که ظرف مدتی نه‌چندان طولانی بافت جمعیت منطقه را تغییر خواهند داد و مسلمان‌ها را از اکثریت خواهند انداخت.
بقیه‌ی مسلمان‌ها هم باید توجه کنند که کشمیر یک بخشی از جهان اسلام است و این را کسی نمی‌تواند منکر شود. بی‌تفاوتی این‌جا حاصلی ندارد و اگر با بی‌تفاوتی با این مشکل برخورد کنند، این مصیبت به نقاط دیگر هم سرایت خواهد کرد. چنان که امروز ما می‌بینیم در دنیای اسلام چه اتفاقاتی می‌افتد. البته باز هم تأکید می‌کنم که راه حل نظامی و خشونت به هیچ وجه جواب نخواهد داد و مسأله را بدتر خواهد کرد. بنابراین هم دعا کنند و هم اگر می‌توانند، کمک کنند و از راه مسالمت‌آمیز و منطقی و مجامع‌پسند و مردم‌پسند به حل این مشکل و معضل کمک نمایند.

پست های مرتبط

پیام بگذارید